مانده ام در میان

مانده ام در میان

[Verse]
مانده ام در میان بازی نور و تاریکی
مثل سایه ای که روشنی فانوس در دستان خود
آغاز پایان من است

[Verse 2]
ضربه ای هست که میزند، جمعیتی که جا میزند
در منطقه خود هستیم
هر حرکت که انجام می دهیم، شب را روشن می کنیم
این انرژی را احساس می کنیم، الکتریک، جادو در هواست

[Chorus]
به طور مردد مانده، چهره با مسخرگی، گیریم آواز
احساس کنید که موسیقی از خودتان عبور کند، چیزی برای ثابت کردن نیست
ما زنده ایم، آزاد هستیم، اجازه دهید ایستایی ما را آزاد کند
رقصیدن در تابش آفتاب، آنجایی که می خواهیم باشیم